تحقیق بحث پیرامون زبان فارسی
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
نام زبان ما به انگليسی چيست: فارسی (Farsi) يا پرژن (Persian)؟
فارسی نام زبان ما بفارسی است. - شکل بسيار کوتا تری از اين نوشته به زبان انگليسی در سال 1997 در (www.Iranian.com) منتشر گرديد.
در انگليسی به آن پِرژِن (Persian) می گويند. اگر چه اين گفته ساده می نمايد اما در سالهای اخير بگونه روز افزونی مشاهده می گردد که در زبان انگليسی بجای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده می گردد. در اين گفتار کوتاه، می خواهم توضيح دهم که چرا چينين جايگزينی صورت می گيرد، چه کسانی آن را انجام می دهند، و سرانجام اينکه زيان های اين جايگزينی کدامند. پيش از اين ديگران در اين باره نکاتی را مطرح کرده اند و بحث هایی هم صورت گرفته اما بنظر می رسد که مسئله هنوز حل نگرديده و هر روز هم جدی تر می شود. - برخی از مطالبی که پيش از اين در اين باره نوشته شده عبارتند از:
احسان يار شاطر. "زبان نو ظهور." ايران شناسی. سال 14 شماره 1. بهار 1992. 27-30. و مقاله "ايران را در زبانهای خارجی چه بايد خواند؟" رهاورد. 5-6، 20-21. (تابستان و پائيز 1988)، 70-75. و نيز مقاله "نام کشور ما را در زبان انگليسی چه بايد خواند." رهاورد. 8، 29. (بهار 1992)، 22-26.
پرژن (Persian) واژه ای است که قرن ها در غرب بکار برده شده است. اصل آن بر می گردد به واژه های پارس و پارسی. هنگامی که هزار سال پيش از ميلاد مسيح و بهنگامی که اقوام آريايی به سرزمين پرسيس مهاجرت کردند و بنام پارسها شناخته می شدند، زبان آنها نيز پارسی ناميده می شد. اين زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسياری در دوره های گوناگون شده است که نتيجه آن پديداری پارسی کهن (که تا سه سده پيش از ميلاد هنوز بکار برده می شد)، پارسی ميانه يا پهلوی (که تا سده نهم پس از ميلاد رايج بوده)، و پارسی نو که ديگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی تبديل گرديد چرا که در زبان حاکمان جديد صدای "پ" وجود نداشت. اگر اين صدا وجود داشت و يا اگر ايرانيان پشتکاری بيشتری در نگهداری نام واقعی آن می داشتند ، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما را یقينا ساده تر می بود. ولی ايرانيان فرم عربی شده اين واژه را که همان "فارسی" می باشد برای ناميدن زبان خود انتخاب کردند. در غرب از همان دوران يونان و رم باستان اين زبان پرژن (Persian) خوانده شده است - يا با تلفظی شبيه به آن بسته به زبانهای ديگر اروپايی. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهميت خود را حفظ کرد و در کنار عربی تبديل گرديد به يک زبان جهانی بويژه در فلات ايران، در آسيای ميانه، و تا همين سده های اخير بعنوان يک زبان رسمی در هند
2
. در اين دوران حجم بزرگی از آثار تاريخی، شعری، و ادبی، اجتماعی، و علمی به فارسی نوشته شد. - نگاه کنيد به: Edward G. Browne, A Literary History of Persia (Cambridge: Cambridge University Press, 1902-4) and Jan Rypka, History of Iranian Literature (Dordrecht, Holland, 1968).
امروزه نيز فارسی همچنان نه تنها زبان رسمی ايران بلکه يکی از زبانهای رسمی افغانستان و جمهوری تاجيکستان نيز می باشد و هنوز هم زبان مردم بسياری در ساير نقاط آسيای ميانه می باشد. - برای اطلاع بيشتر نگاه کنيد به:
Kent, Roland G. (Roland Grubb), Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon. 2d ed. (New Haven, American Oriental Society, 1953); Dandamaev, M. A. Iranians in Achaemenid Babylonia, (Costa Mesa, Calif.: Mazda Publishers in association with Bibliotheca Persica, 1992); and Johnson, Edwin Lee. Historical Grammar of the Ancient Persian Language (New York: American book company, 1917).
اما سخن اصلی ما بر سر نام اين زبان در زبان انگليسی است نه تاريخچه آن. مسئله اين است که چرا ناگهان در امريکا و نيز در بسياری از کشورهای اروپايی بجای نام انگليسی آن (Persian) يا فرانسوی آن (Persane)، يا آلمانی آن ( Persisch) ، واژه "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در خود زبان فارسی در ايران يا کشورهای فارسی زبان است بکار برده می شود و چه کسانی به اين کار دامن می زنند ؟ اشکال آن چيست؟
برای کسانی که به روزنانه ها، کتابها، و نشريات انگليسی و يا اروپايی در دوره های پيش از دهه هشتاد ميلادی (و چاپ خارج از ايران) دسترسی دارند و يا برای کسانی که آن سالها را بياد می آورند، روشن است که اين زبان در آن روزگار در انگليسی بطور عمده پرژن (Persian) خوانده می شد و نه فارسی (Farsi. در آن زمان به ندرت و تنها در موارد خاصی اين واژه به چشم می خورد و قطعا مردم عادی غرب (بجز عده ای جهانگرد يا فرستاده های سياسی و آنهم بخاطر بی اطلاعی دوستان بومی اشان) از آن بی اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان های غربی وجود داشت. ). اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال 1358 بود که بگونه ای گسترده و ناگهانی از اين زبان در انگليسی و ساير زبانهای اروپايی بعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. انقلاب ايران در بسياری زمينه ها بويژه در حوزه با چگونگی توليد فرهنگ و گسترش آن، توليد ايدولوژی و ارتقاء آن، توليد هنر و تبليغ آن، و نيز در زمينه چگونگی عرضه داشت هويت ايرانی دگرگونی های شگرفی
4
در جامعه ايجاد نمود. در سطح عمومی، ديگر اين گونه توليدات در انحصار يک گروه برگزيده اجتماعی نبود بلکه بسياری از مردم عادی نيز فرصت يافتند به اين گونه فعاليتها بپردازند. از جمله مثال های موفقيت آميز آن شرکت انبوه بيشماری از زنان ايرانی در فعاليت های ادبی، سينمايی، و نقاشی است. مسئله ارتقاء گفتمان حکومتی بعنوان يک سياست رسمی در سطح داخلی و بين المللی همچنان بعنوان يک ضرورت باقی ماند اما ديگر بجای ستايش نظام ايران باستان، دولت به ستايش سنت های دينی پرداخت که از آن رهگذر تا اندازه ای هر آنچه که باستانی، غربی، يا بطور کلی غير مذهبی بود نفی می گرديد. همزمان، انقلاب باعث تبعيد، کوچ احباری، يا کوچ آزادانه بسياری از ايرانيان با زمينه های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب گرديد. همه اين دگرگونی ها به نوعی در باز عرضه داشت هويت ايرانی که پيش از اين بيشتر در رابطه با ايران تاريخی بود تاثير گذاشت. از نتايج اين دگرگونی های گفتمانی يکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بعنوان نام اين زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا اين را بايد روش کرد که اين کسانی که به رايج کردن اين واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بوده و از کدام خواستگاه دست به اين کار زدند.
در اين رابطه به چند گروه می توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگيزه يا دلايل مختلفی به اين کار اقدام کرده باشند. نخستين گروه مديران کشوری پس از انقلاب بودند که در اخبار انگليسی و ديگر زبان های خارجی، در نشريات انگليسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلاميه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. - در اين مورد بويژه می توان به نشريات انگليسی زبان چاپ تهران، کتابهای تبليغاتی چاپ برخی از وزارت خانه ها، و بروشورهای توريستی چاپ سازمان جهانگردی اشاره نمود که همه آنها از واژه فارسی در متون انگليسی خود استفاده می کردند.
اين البته به اين معنا نيست که در رژيم پيشين هيچکس هيچگاه از نام بومی اين زبان در زبان های خارجی استفاده نمی کرد. بودند تعدادی که اين کار را می کردند. اما با انقلاب 1979، و سپس با حادثه گروگانگيری، ايران نا گهان در مرکز توجه جهانيان قرار گرفت. اکنون ديگر همه به اين توجه داشتند که مسئولين انقلابی ايران چه می گفتند. آنها گاه بر اثر بی توجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند و گاه نيز انگيزه های ايدولوژيک آنان را به اين کار وا می داشت. برخی از مخالفان فرهنگ غربی می دانستند که زبان ما برای مثال در انگليسی پرژن (Persian) خوانده می شد و نيز می دانستند که عربها آن را الفارسی
4
می خوانند و نيز تا حدی به رابطه واژه پرژن (Persian) با تاريخ ايران باستان هم آگاهی داشتند و بنابراين نمی توان گفت که تمام حرکات آنها نا آگاهانه بوده است. رواج واژه فارسی (Farsi) برای اين گروه نه تنها عملی در مخالفت با غرب بود بلکه از نظر ايدولوژی نيز باعث ايجاد فاصله هر چه بيشتر با فرهنگ ايران باستان می گرديد، درست بر خلاف کاری که برخی از مسولين رژيم پيشين در صددش بودند، يعنی اغراق در مورد ايران باستان و اهميت آن در زندگی روزمره مردم دوران ما. شايد هم اينان صادقانه باور داشتند که بايد اين نام را تغير داد که در اين صورت درست اين است که دلايل اين باور خود را مورد بحث عمومی قرار می دادند. برای مثال حتا امروز نيز دريک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد بنام فارسی سرويسس (Farsi Services): اين را چگونه می توان توضيح داد.هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را فارسی بخواند، طبعا بسياری از وابسته های سياسی کشور های ديگر که در ايران اقامت دارند نيز آن را به همان نام می خوانند بويژه اگر آنها از کشورهايی باشند که در آنجا به زبان ما فارسی می گويند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکيه، و غيره). اين افراد نيز به پيروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگليسی به زبان ما فارسی (Farsi) خطاب می کنند.
گروه ديگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگليسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهيه گزارش به ايران به ويژه در ده شصت سفر می کردند. اينان با توجه به زمان محدودی که در آنجا می گزراندند، تعجب آور نبود که تنها کلمه ای را که حتما ياد می گرفتند همين واژه فارسی بود بويژه که از مسئولين هم هنگام انگليسی صحبت کردنشان، کلمه پرژن را نمی شنيدند. اين خبرنگاران پس از بازگشت از معلومات تازه خود، از جمله نام زبان کشور ايران، در نوشته هايشان استفاده می کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثير قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به اين کار ادامه می دهند و از بکار بردن نام درست اين زبان در زبان خود اجتناب می ورزند. در اين مورد نيز که رفتار مقامات ايرانی با نام بين المللی زبان خود نيز در مورد رفتار خبرنگاران نيز بی تاثير نبوده است. بالاخره آنها گزارشگرند و هر چه را بشنوند تکرار می کنند.