دانلود مقاله در مورد شاعران و نویسندگان

دسته بندي : مقاله » مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏رودکی
‏رودکی شاعر قرن سوم و چهارم هجری ‏است. نام و نسبش را ‏ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی ‏سمرقندی ‏نوشته اند. وی در اواسط قرن سوم هجری در روستای بنج Banoj ‏از قرای رودک سمرقند به دنیا آمده است و از این رو به ‏رودکی معروف شده است. در خردسالی حافظه ای قوی داشت و گویند در هشت سالگی قران را ‏حفظ کرد و به شاعری پرداخت. علاوه بر آن آوازی خوش داشت و بربط می نواخت. شاعران در ‏اشعار خود او را استاد شاعران و سلطان شاعران خوانده‌اند. وی احتمالا مذهب شیعه ‏اسماعیلی داشته است. رودکی از شاعران روزگار سامانیان و از خاصان امیر نصربن احمد ‏سامانی (333 -301 ‏هـ.ق) ‏بوده است. درباره شمار اشعار وی ‏اقوال مختلف وجود دارد، برخی تعداد اشعار وی را بیش از یک میلیون نوشته اند و برخی ‏گفته اند صدهزاربیت یا صد دفتر بوده است. وی غیر از اشعاری که در قالب غزل، قصیده  ‏و قطعه دارد کلیله و دمنه را هم به نظم در آورده بود که از آن ابیاتی پراکنده موجود ‏است. گفته اند وقتی رودکی مثنوی کلیله و دمنه خویش را به امیر نصر هدیه کرد، گذشته ‏از پادشاه که چهل هزار درم به وی بخشید، یاران و نام آوران درگاه نیز شصت هزار درم ‏به وی دادند و در این سالها بود که رودکی به موجب روایات دویست غلام داشت و دویست ‏شتر زیر بنه اش می رفت. بدینگونه جوانی شاعر در دربار بخارا، در صحبت زیبارویان و ‏سیاه چشمان آن دیار همراه با نشید و مستی گذشت. عشق، موسیقی، شراب و طلا روزگار او ‏را از شادمانی لبریز کرده بود و از غالب اشعارش روح طرب و شادی و بی توجهی به آنچه ‏مایه اندوه باشد، مشهود است. وفات وی را به سال 329 هـ.ق نوشته اند. از آن همه آثار ‏گرانبهای پدر شعر فارسی، امروزه فقط حدود 550 بیت از ماخذ کهن به دست آمده است.
‏آیا رودکی کور مادرزاد بوده است؟
‏از گوشه ها و کنایه هایی که شاعران نزدیک ‏به روزگار او مثل دقیقی، ابوذراعه جرجانی و ناصر خسرو در باب این استاد شاعران ‏آورده اند، پیداست که او را شاعری نابینا می شناخته اند. اما از سخن او ، آنچه هست، ‏برنمی آید که همه عمر شاعر در آن تاریکیهای دنیای کوران گذشته باشد. نه فقط ادعای ‏دیدن در اشعار او هست بلکه تشبیهات حسی نیز در سخنان او کم نیست.خاصه دنیای رنگ که ‏بر کوران مادرزاد فروبسته است، در شعر او جلوه ای تمام دارد. به علاوه آن مایه ‏عاشقیها و دلفریبیهای روزگار جوانی که یاد آن ایام پیری شاعر را گرم می کند، البته ‏از یک مرد نابینا به سختی برمی آید.
‏سبک و شیوه سرایش رودکی :
‏شیوه شعرش ‏سادگی معنی و روانی الفاظ بوده است و وی را حقا باید پدر شعر فارسی و پایه گذار سبک ‏خراسانی یا ترکستانی خواند. نخستین غزل های دل انگیز فارسی را رودکی سروده است. در ‏اشعار او شور و شادی، وجد و ملال، زهد و اندرز، شک و یقین به هم آمیخته است. تخیل ‏او بسیار قوی و تصویرهای شعریش بسیار گویاست. وی پیشاهنگ چکامه سرایان است و ‏کهنترین قصیده کاملی که شامل تشبیب و تخلص به مدح باشد از وی یادگار مانده است. او ‏را آدم الشعرا  و استاد شاعران جهان نیز خوانده اند.
‏چند نمونه از رباعیات ‏رودکی :
 
 
‏با آنکه دلم از غم هجرت  ‏خونست
 ‏شادی   به  غم  توام  ز  غم  ‏افزونست
‏اندیشه کنم هر شب و گویم ‏یارب
‏هجرانش چنین است، ‏وصالش چونست؟
***
 
‏جز  حادثه  هرگز  طلبم  کس  ‏نکند
‏یک پرسش گرم جز تبم ‏کس نکند
‏ور جان به لب آیدم بجز مردم ‏چشم
‏یک قطره  آب  بر  ‏لبم    کس نکند
***
 
‏بر عشق توام نه صبر  پیداست  نه  ‏دل
‏بی روی  توام  نه  ‏عقل  برجاست  نه دل
‏این غم که مراست کوه قافست نه ‏غم
‏این دل که توراست سنگ ‏خاراست نه دل
 
 
‏نمونه ای از اشعار غنایی و ‏عاشقانه رودکی :
 
‏رودکی
‏رودکی شاعر قرن سوم و چهارم هجری ‏است. نام و نسبش را ‏ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی ‏سمرقندی ‏نوشته اند. وی در اواسط قرن سوم هجری در روستای بنج Banoj ‏از قرای رودک سمرقند به دنیا آمده است و از این رو به ‏رودکی معروف شده است. در خردسالی حافظه ای قوی داشت و گویند در هشت سالگی قران را ‏حفظ کرد و به شاعری پرداخت. علاوه بر آن آوازی خوش داشت و بربط می نواخت. شاعران در ‏اشعار خود او را استاد شاعران و سلطان شاعران خوانده‌اند. وی احتمالا مذهب شیعه ‏اسماعیلی داشته است. رودکی از شاعران روزگار سامانیان و از خاصان امیر نصربن احمد ‏سامانی (333 -301 ‏هـ.ق) ‏بوده است. درباره شمار اشعار وی ‏اقوال مختلف وجود دارد، برخی تعداد اشعار وی را بیش از یک میلیون نوشته اند و برخی ‏گفته اند صدهزاربیت یا صد دفتر بوده است. وی غیر از اشعاری که در قالب غزل، قصیده  ‏و قطعه دارد کلیله و دمنه را هم به نظم در آورده بود که از آن ابیاتی پراکنده موجود ‏است. گفته اند وقتی رودکی مثنوی کلیله و دمنه خویش را به امیر نصر هدیه کرد، گذشته ‏از پادشاه که چهل هزار درم به وی بخشید، یاران و نام آوران درگاه نیز شصت هزار درم ‏به وی دادند و در این سالها بود که رودکی به موجب روایات دویست غلام داشت و دویست ‏شتر زیر بنه اش می رفت. بدینگونه جوانی شاعر در دربار بخارا، در صحبت زیبارویان و ‏سیاه چشمان آن دیار همراه با نشید و مستی گذشت. عشق، موسیقی، شراب و طلا روزگار او ‏را از شادمانی لبریز کرده بود و از غالب اشعارش روح طرب و شادی و بی توجهی به آنچه ‏مایه اندوه باشد، مشهود است. وفات وی را به سال 329 هـ.ق نوشته اند. از آن همه آثار ‏گرانبهای پدر شعر فارسی، امروزه فقط حدود 550 بیت از ماخذ کهن به دست آمده است.
‏آیا رودکی کور مادرزاد بوده است؟
‏از گوشه ها و کنایه هایی که شاعران نزدیک ‏به روزگار او مثل دقیقی، ابوذراعه جرجانی و ناصر خسرو در باب این استاد شاعران ‏آورده اند، پیداست که او را شاعری نابینا می شناخته اند. اما از سخن او ، آنچه هست، ‏برنمی آید که همه عمر شاعر در آن تاریکیهای دنیای کوران گذشته باشد. نه فقط ادعای ‏دیدن در اشعار او هست بلکه تشبیهات حسی نیز در سخنان او کم نیست.خاصه دنیای رنگ که ‏بر کوران مادرزاد فروبسته است، در شعر او جلوه ای تمام دارد. به علاوه آن مایه ‏عاشقیها و دلفریبیهای روزگار جوانی که یاد آن ایام پیری شاعر را گرم می کند، البته ‏از یک مرد نابینا به سختی برمی آید.
‏سبک و شیوه سرایش رودکی :
‏شیوه شعرش ‏سادگی معنی و روانی الفاظ بوده است و وی را حقا باید پدر شعر فارسی و پایه گذار سبک ‏خراسانی یا ترکستانی خواند. نخستین غزل های دل انگیز فارسی را رودکی سروده است. در ‏اشعار او شور و شادی، وجد و ملال، زهد و اندرز، شک و یقین به هم آمیخته است. تخیل ‏او بسیار قوی و تصویرهای شعریش بسیار گویاست. وی پیشاهنگ چکامه سرایان است و ‏کهنترین قصیده کاملی که شامل تشبیب و تخلص به مدح باشد از وی یادگار مانده است. او ‏را آدم الشعرا  و استاد شاعران جهان نیز خوانده اند.
‏چند نمونه از رباعیات ‏رودکی :
 
 
‏با آنکه دلم از غم هجرت  ‏خونست
 ‏شادی   به  غم  توام  ز  غم  ‏افزونست
‏اندیشه کنم هر شب و گویم ‏یارب
‏هجرانش چنین است، ‏وصالش چونست؟
***
 
‏جز  حادثه  هرگز  طلبم  کس  ‏نکند
‏یک پرسش گرم جز تبم ‏کس نکند
‏ور جان به لب آیدم بجز مردم ‏چشم
‏یک قطره  آب  بر  ‏لبم    کس نکند
***
 
‏بر عشق توام نه صبر  پیداست  نه  ‏دل
‏بی روی  توام  نه  ‏عقل  برجاست  نه دل
‏این غم که مراست کوه قافست نه ‏غم
‏این دل که توراست سنگ ‏خاراست نه دل
 
 
‏نمونه ای از اشعار غنایی و ‏عاشقانه رودکی :
 
 
 
‏دلا تا کی همی جویی منی ‏را
‏چه داری دوست هرزه ‏دشمنی را
‏چرا جویی جفا ار   بی ‏وفایی
‏چه  کوبی  بیهده  ‏سرد  آهنی را
‏ایا سوسن بناگوشی که ‏داری
‏به رشک خویشتن هر ‏سوسنی را
‏یکی  زین  برزن  نا راه  بر شو
‏که  بر  آتش   ‏نشانی   برزنی  را
‏دل من ارزنی،عشق تو ‏کوهی
‏چه  سایی  زیر  کوهی  ‏ارزنی را
‏بیا  اینک  نگه   کن  رودکی ‏را
‏اگر  بی جان روان ‏خواهی تنی را
 
 
‏نظامی عروضی سمرقندی در چهار مقاله می نویسد ‏که نصربن احمد سامانی زمستانها را در بخارا می گذرانید و تابستان به سمرقند و ‏شهرهای خراسان می رفت. یک سال به هرات رفت، تابستان را در آنجا سپری کرد، خوشش آمد ‏و پاییز و زمستان را هم در آنجا ماند و اقامت او چهار سال طول کشید. امیران که از ‏این اقامت طولانی دلتنگ شده بودند، چاره در آن دیدند که به رودکی متوسل شوند تا او ‏کاری کندکه امیر به بخارا بازگردد.  رودکی ابیات زیر را سرود و در مجلس سلطان آن را ‏به یاری چنگ و با صدای حزین خواند. گویند امیر نصر چنان به هیجان آمد که بدون آنکه ‏چکمه بپوشد بر اسب نشست و روی به بخارا نهاد.
‏بوی  جوی  مولیان   آید  ‏همی                          یاد یار  مهربان  آید  همی
‏ریگ  آموی  و  درشتی  ‏راه  او                          زیر  پایم  پرنیان  آید همی
‏آب جیحون ازنشاط ‏روی دوست                        خنگ مارا تا میان آید همی
‏ای  بخارا شاد  باش ‏و  دیر زی                        میر زی تو میهمان آید همی
‏میر  ماهست  و  ‏بخارا  آسمان                       ماه سوی آسمان آید همی
‏میر سروست  و  ‏بخارا  بوستان                       سروسوی بوستان آیدهمی
‏آفرین  و  مدح  سود  ‏آید  همی                      گر به گنج اندر زیان آیدهمی 
‏آثار و گزیده ‏اشعار:
‏دیوان‌ اشعار رودکی‌ سمرقندی‌
‏رودکی: با معنی‌ واژه‌ها و شرح‌ بیتهای‌ دشوار و برخی‌ نکته‌های‌ دستوری‌ و ‏ادبی‌
 ‏دیوان‌ رودکی‌ ‏سمرقندی: بر اساس‌ نسخه‌ سعید نفیسی، ی. براگینسکی‌‌
‏رودکی
 
11:50 AM | ‏سعید  ‏فراستخواه | ‏ادبی | ‏نظرات [1]
 
‏سه شنبه 14 مرداد 1382
‏آداب و سنن حمامها در ایران
‏ 
‏سابقاً در همه جای ایران حمام عمومی وجود داشت و اهالی محل اقلاً هفته ای یک بار به منظور نظافت به حمام می رفتند. با این تفاوت که مردان قبل از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح حمام می گرفتند و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعد از ظهر حمام در اختیار زنان بود. امروز هم حمام عمومی در غالب نقاط ایران وجود دارد، منتها فرقش با حمامهای قدیم این است که در حمامهای قدیم از خزینه استفاده می شد؛ ولی در حمامهای عمومی جدید دوشتهای متعدد جای خزینه را که به هیچ وجه منطبق با اصول بهداشتی نبود گرفته است. در حمامهای عمومی خزینه دار که امروزه در ایران کمتر وجود دارد سنن و آدابی را از قدیم رعایت می کردند که بعضاً جنبه ضرب المثل پیدا کرده است. یکی از آن آداب این بود که هر کس وارد حمام می شد، برای اظهار ادب و تواضع نسبت به افراد بزرگتر که در صحن حمام نشسته، مشغول کیسه کشی و صابون زدن بودند، یک سطل یا طاس بزرگ آب گرم از خزینه حمام بر میداشت و بر سر آن بزرگتر می ریخت. البته این عمل به تعداد افراد بزرگ و قابل احترام که در صحن حمام نشسته بودند تکرار می شد. و تازه وارد وظیفه خود می دانست که بر سر یکایک آنان با رعایت تقدم و تأخر آب گرم بریزد. بسا اتفاق می افتاد که یک یا چند نفر از آن اشخاص مورد احترام در حال کیسه کشیدن و یا صابون زدن بودند و احتیاجی نبود که آب گرم به سر و بدن آنها ریخته شود، مع ذالک این عوامل مانع از ادای احترام نمی شد و کوچکترها به محض ورود به صحن حمام خود را موظف می دانستند که یک طاس آب گرم بر سر و بدن آنها بریزند و بدن وسیله عرض خلوص و ادب کنند.
‏از آداب دیگر در حمام عمومی خزینه دار قدیم این بود که اگر تازه وارد کسی از آشنایان و بستگان نزدیک و بزرگتر از خود را در صحن حمام می دید، فوراً به خدمتش می رفت و به منظور اظهار ادب و احترام او را مشت و مال می داد یا اینکه لیف صابون را به زور و اصرار از دستش می گرفت و پشتش را صابون می زد. سنت دیگر این بود که هر کس وارد خزینه حمام می شد به افرادی که شست و شو می کردند سلام می کرد و ضمناً در همان پله اول خزینه دو دست را زیر آب کرده، کمی از آب خزینه بر می داشت و به یکایک افراد حاضر از آن آب حمام تعارف می کرد. برای تازه وارد مهم و مطرح نبود که افراد داخل خزینه از آشنایان هستند یا بیگانه، به همه از آب مفت و مجانی تعارف می کرد و مخصوصاً نسبت به افراد بیگانه بیشتر اظهار علاقه و محبت می کرد زیرا آشنا در هر حال آشناست، و دوست و آشنا احتیاج به تعارف ندارند. در هر صورت این رسم از قدیمترین ایام یعنی از زمانی که حمام خزینه به جای آب چشمه و رودخانه در امر نظافت و پاکیزگی مورد استفاده قرار گرفت، معمول گردید.
بی فایده نیست که اطلاعات زیر درباره حمامهای قدیم و آداب حمام رفتن، از ‏نوشته شادروان علی جواهر کلام نقل شود:‏
«در عهد قاجاریه حمام رفتن در فصل زمستان کار دشواری بود و غالب مردم اواخر پاییز حمام می رفتند و تا شب عید رنگ حمام را نمی دیدند. این وضع منحصر به ایران نبود، فرنگیها هم تا پیش از جنگهای صلیبی اصلاً اطلاعی از حمام نداشتند و همین که ایام جنگهای صلیبی به شرق آمدند با حمام آشنا شدند. مع ذالک باز هم تا مدتی بعد از آن حمام نرفتن در فرنگستان مد بود و مشهور است که یکی از ملکه های فرانسه همیشه افتخار می کرد که پنجسال است به حمام نرفته است. حمامهای قدیم معمولاً چند متر از سطح کوچه و بازار پایینتر بود؛ چون اگر غیر از این می بود آب به خزانه سوار نمیشد. سر در حمام شکل دیو و رستم و یا شیطان و مالک دوزخ را نقاشی می کردند و هنوز هم بنده فلسفه آن را نفهمیده ام که نقش شیطان و دیو و رستم، با سر در حمام، چه مناسبت دارد. در هر صورت چندین پله پایین می رفتیم تا به سر بنه یا رختکن می رسیدیم. "بینه" یک حیاط سرپوشیده ای بود که وسط آن حوض بزرگی قرار داشت. اطراف بینه سکوهای بلندی دیده می شد که در آنجا رخت می کندند. استاد حمامی در کنار یکی از آن سکوها یا بالای یکی از سکوها می نشست و جعبه دخل را هم بغل دستش می گذاشت. از سقف بینه چراغ بزرگ گرد سوز و گاهی هم چهلچراغ تا بالای حوض آویخته بود. دور تا دور سکوهای رختکن تیر می گذاشتند و به آن تیرها گویهای شیشه ای رنگارنگ می آویختند. یک تغار ‏(کاسه بزرگ سفالین)‏ محتوی آلو و آب آلو روی چهارپایه نزدیک حوض بود و چندین کاسه کوچک با قاشقهای چوبی پهلوی تغار می گذاشتند. در ایام زمستان به جای آب آلو، لبو و آب لبو را با کمی سرکه توی تغار می ریختند. علاوه بر استاد حمامی یک نفر به نام "جامه دار" یک نفر به اسم "مشت و مالچی" و یک نفر هم به عنوان "پادو" در سر بینه حضور داشتند و تا مشتری وارد می شد، پادو کفش مشتری را زیر سکو می گذاشت و یک لنگ خشک روی سکو پهن می کرد. مشتری که لخت می شد، پادو یک لنگ دیگر به او می داد. مشتری آن لنگ دوم را به کمر می بست. لباسهایش را توی آن لنگ اول می پیچید و از سکو پایین می آمد. از دالان تاریکی می گذشت، و در صحن حمام را می گشود و توی حمام می رفت. در اینجا چند شاه نشین و چند ایوان و چند طاق نما و یک حوض کوچک آب سرد بود و کارگران داخل حمام عبارت بودند از چند دلاک و یک پادو، آبگیر و دو سه پادو....»این نکته جالب هم ناگفته نماند که ایرانیان تا عصر قاجاریه توی خزانه حمام نمی رفتند، زیرا به گفته مورخ معاصر شادوران رحیم زاده صفوی همه حمامهای ایران، درهایش بسته بود و یک روزنه به نام آخور می ساختند که به خزانه متصل بود و از آنجا آب برداشته خود را می شستند. در آن زمان مردم توی خزانه نمی رفتند و درهای خزانه ها فقط قرن گذشته باز شد و موجب کثافت گرمابه ها گشت.

 
دسته بندی: مقاله » مقالات فارسی مختلف

تعداد مشاهده: 4289 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 12

حجم فایل:196 کیلوبایت

 قیمت: 6,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل