مقاله در مورد رهبری 37 ص
دسته بندي :
انسانی »
مدیریت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
رهبري: تئوري و عمل
مقدمه
1- در اين فصل درباره تعدادي از جنبه هاي تئوري عملي رهبري در موقعيت كار، گفتگو خواهد شد. پس از بررسي تئوري هاي عمده رهبري، سبك هاي مختلف رهبري شرح داده مي شود.
2- پيش از ارائه يك تعريف عملياتي از «رهبري» توجه مختصري به انواع رهبران مختلفي كه شناخته شدهاند و برخي مشكلات عملي ناشي از آن بي مناسب نيست. مهم ترين انواع رهبران عبارتند از:
الف- رهبر كاريزماتيك، كه نفوذ او عمدتاً از شخصيتش سرچشمه مي گيرد. مثل ناپلئون، هيتلر، چرچيل، بيلي گراهام و ديگزان. مشكل رهبري كاريزماتيك اين است كه تنها معدودي از مردم براي تبديل همه اطرافيانشان به پيروان مشتاق، از اين توانايي استثنايي برخوردارند. مساله ديگر اينكه توانايي ها يا ويژگيهاي شخصي رهبر را نمي توان با آموزش به دست آورد، آموزش تنها مي توانند آنها را تعديل كند.
ب- رهبر سنتي، كه مقام او از طريق وراثت تضمين شده است، مثل سلاطين، ملكهها و روساي قبايل اين نيز گروه ديگري است كه تنها معدودي مي توانند از امتياز آن برخوردار باشند. در دنياي كسب و كار، اين فرصت استثنائي را تنها در شركتهاي كوچك خانوادگي مي توان يافت.
ج- رهبر موقعيتي، كه نفوذ او فقط به دليل حضور در مكان و زمان مناسب است، مثلاً سرپيش خدمت در فيلم The Admirable Crichton ساخته جي ام باري. اين نوع رهبري ماهيتاً چنان موقتي است كه در دنياي صنعت و تجارت جايي ندارد. كسي مورد نظر است كه بتواند نقش رهبري را در موقعيت هاي مختلف و در زماني طولاني به عهده
3
گيرد.
د- رهبر انتصاب شده، كه نفوذ او مستقيماً از مقامش ناشي مي شود، مثل بيشتر مديران و سرپرستان. اين نوع رهبري، رهبري بروكراتيك است كه در آن قدرت مشروع از ماهيت و دامنه مقام درون سلسله مراتب سرچشمه مي گيرد. در اين جا مساله اين است كه اگر چه مي توان قدرت مقام را تعريف كرد، اما صاحب مقام ممكن است به علت ضعف شخصيت، نداشتن آموزش كافي يا ساير عوامل بازدارنده، نتواند آن را به اجرا درآورد.
ه - رهبر وظيفه، كه مقام خود را از طريق آنچه كه انجام مي دهد به دست مي آورد نه از طريق آن چيزي كه هست يا به او داده شده است. به سخن ديگر، رهبر وظيفه، رفتار خود را با نيازهاي موقعيت سازگار مي كند. به اين نوع رهبري بعداً با تفصيل بيشتري پرداخته خواهدشد.
3- بنابراين رهبري چيزي فراتر از شخصيت، اتفاق يا انتصاب است. رهبري عميقاً با رفتار پيوند دارد. رهبري ضرورتاً در كار سازماني فرآيندي انساني است. به عنوان يك تعريف عملياتي مي توان گفت «درگروه، رهبري فرآيند پويايي است كه توسط آن، يك نفر ديگران را آنچنان تحت نفوذ و تاثير قرار مي دهد كه آنها داوطلبانه در دستيابي به وظيفه هاي گروه، در يك موقعيت داده شده، مشاركت كنند». نكات چندي را بايد در اين تعريف روشن ساخت. نخست اينكه رهبري يك فرآيند پوياست و ايستا نيست. يعني دامنه اي از سبك هاي رهبري بر يك «بهترين سبك» رجحان داده مي شود. دوم، نقش رهبر، راهبري افراد به جانب هدف هاي گروه است. در گروههاي غير رسمي يا غير ارادي، اين هدفها توسط خود گروه برگزيده مي شوند، ولي در گروه هاي رسمي هدف ها را عمدتاً مديران عالي، كه خارج از گروه هستند، تعيين مي نمايند. سوم، سبك رهبري و عكس العمل گروه تا حدود بسيار زيادي توسط موقعيت مربوطه (نوع وظيفه، فشارهاي خارجي و غيره) تعيين مي شود.